خودم

ساخت وبلاگ

به ی سنی رسیدم بتونم احساساتم کنترل کنم

از دوست دارم عاشقتم شنیدن هیجان زده نشم

فهمیدم پول تعیین کننده احترام و اعتباره

نه سواد نه مدرک نه پژوهش

دارم به 29سالگی نزدیک میشم

25سالگی فکر میکردم 29سالگی یعنی بچه داشتن ازدواج کردن

بالا رفتن سن فقط باعث میشه هیجان زده برخورد نکرد

البته هر دوره خریت خودش داره

الان شادی روح ندارم جسمم خسته است

الان به یکی نیاز دارم نه حس قدم زدن تو بارون بخواد

نه کافه

فقط ی چایی بریزه تو ی خونه و حرف زدن

تار سفید مو ریش ی زمان جذاب بود برام

الان ترسناکه

که اگر ازدواج سختگیری بیشتری کنم

بعد بچه من خجالت بکشه از معرفی من به دوستاش

بخاطر سن پدر دوستاش و پدر خودش

فقط این جمله میگذره از ذهنم

این نیز بگذرد

بماند به یادگار

شب 14روز مانده به تولد سال 403

♥ نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 22:42 توسط آقای خاص:

بوسه های عاشقانه ...
ما را در سایت بوسه های عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : takapoo13o بازدید : 22 تاريخ : دوشنبه 21 اسفند 1402 ساعت: 18:19